Session 5: Becoming-woman, Youth, and Class: Against Old Men or Why Multiplicity is n-1?
(سخنران: ایمان گنجی (دکترای فلسفهی هنر و پژوهشگر مستقل
۵ فوریه ۲۰۲۲
؟ n-1 موضوع مورد بحث : زن شدن، جوانی، طبقه: علیه پیرمردها یا چرا کثرت یعنی
چکیده
در شیب میان کارخانه و تانک / سربازی ایستاده است / و تفنگش را روغن میزند، و سربازی دیگر / در چهارراه تردید / از خود میپرسد: / «این بار به کدامین سو، / شلیک خواهم کرد؟» ویدا کریمی، پاییز ۵۸
ویدا کریمی در پاییز ۱۳۵۸، وقتی که هنوز فضای گشودهشده پس از انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ با تثبیت و استقرار کامل جمهوری اسلامی از دست نرفته بود، این شعر را نوشت. اما به قول خودش، «قهقهههای مفرغی» همان زمان «پاییز جمهوری» را پر کرده بودند. همه میدانیم که پاسخ خونین پرسشی که آن سرباز از خود در چارراه تردید ۵۸ پرسید، چه بود.
در زمستان قبل آن پاییز، مردی در آستانه ۶۰ سالگی جایگاه شاه / پدرسالار ملت را ترک کرد اما این موضع قدرتِ پیرمردی برجای ماند و مردی ۷۶ ساله این بار به نام ولی فقیه / پدرسالار ملت بر آن تکیه زد. پدرسالار: پیرمردی که میخواهد بر مردان جوان و زنان سلطه داشته باشد؛ تکسالار، نمایندهی عدد یک، از یک ملت/یک زبان گرفته تا اهورامزدا و الله و الخ. کثرتِ ایران در برابر یک آشفت، اما بار دیگر به منطق یک تن داد. نتوانست یک را از n خود کسر کند، منطق n-1 یک بار دیگر کثرت را سرکوب کرد و هنوز میکند.
کارلا لونزی، فمینیست رادیکال ایتالیایی، مرد جوان را «متحد تاریخی زن» میخواند و همزمان هشدار میداد که در غیاب این متحد تاریخی، مرد جوان به بازتولید اقتدار پیرمردهای نظام پدرسالار مشغول خواهد شد. شاید بگویند که این تحلیلی طبقاتی نیست. این حکم، هم درست است و هم غلط. این یک تحلیل صرفاً طبقاتی نیست. ستم جنسیتی را باید محوری مجزا از ستم طبقاتی و آن را نیز مجزا از ستم نژادی فهمید. با وجود این، آیا طبقه هنوز عنصریست که فشار اصلی تبعیضها در آن چکیده میشود؟
با بسط توضیحات بالا، در این ارائه میخواهیم به مسألههای اکنونمان در انقلاب ژینا نزدیک شویم: مسأله زن، مسأله طبقه، و مسأله کثرت و رهبری.
گزارش جلسه
ایمان گنجی فارغ التحصیل دکترای فلسفه هنر از دانشگاه Freie Universität Berlin و محقق مستقل است. در این جلسه او از پیرمردِ غالب (پیر به مثابه مراد و مقصود؛ و مرد به مثابه نیروی مردانه) صحبت کرد. او منطق یگانگی و عدد یک را نماینده آن شاه، رهبر، یا پدرسالار دانست که در برابر اکثریت قرار میگیرد. بنابراین اگر کثرت را n بگیریم، n در انقلاب گذشته نتوانست یک را از خود کسر کند و n-1 نشد؛ "منطق یک" بارِ دیگر و تا به امروز کثرت را سرکوب کرد. به طوری که مردی در آستانه ۶۰ سالگی جایگاه شاه و پدرسالار ملت را ترک کرد اما این موضع قدرتِ پیرمردی بر جای ماند و مردی ۷۶ ساله این بار به نام ولی فقیه و پدرسالار ملت بر آن تکیه زد و اگر مناسبات ژن-ژیان-ئازادی را وارد نکنیم این چرخه معیوب این بار در قالب «وکالت» باز تکرار خواهد شد. ایمان به کارلا لونزی، فمینیست ایتالیایی، ارجاع میدهد که مردِ جوان را «متحد تاریخی زن» میخواند و همزمان هشدار میداد که در غیاب این متحد تاریخی، مرد جوان به بازتولید اقتدارِ پیرمردهای نظام پدرسالار مشغول خواهد شد. به گفته ی او انقلاب فمینیستی ژینا علیه این مناسبات قدرت است و این اتحاد نیازمند درنظر گرفتن محورهایی دیگر غیر از محور صرفا طبقاتی است. محور جنسیت و نژاد باید به طبقات افزوده شود تا از بازتولید استبداد ضد کثرت با شعار وحدت، و یا همان «بت نو» نیچه جلوگیری شود.
در ادامه جلسه، مخاطبان سوالی درباره تعریف طبقه به خودی خود و یا در نسبت افراد به آن و همچنین ارتباط و اشتقاق محورهای طبقه، جنسیت و نژاد پرسیدند. به باور ایمان پرسپکتیو یا دیدگاه با واقعیت در زمینههای مختلف متفاوت است. وقتی در مورد واقعیتِ سیاست حرف میزنیم به صورت عینی طبقات ملموس هستند، هرچند پرسپکتیو سیاسی این است که طبقات اصلا وجود ندارند. اما این به این معنا نیست که کلا به لحاظ آبجکتیو متغیرهای تعیین و تعریفکننده طبقه وجود ندارد. در رابطه با ارتباط و دینامیک محورهای مطرحشده طبقه، جنسیت و نژاد، ایمان باور دارد که این محورها پیوند نزدیکی دارند و به سادگی قابل جداشدن نیستند. اما مبارزه علیه هرکدام، مبارزه علیه سرمایهداری است. چون کاپیتالیزم برای بقا به این تبعیضها نیازمند است. اما به دلیل اهمیت دینامیک جنسیت بر تولید و بازتولید اقتصاد، تاکید بر مناسبات جنسیتی باید مستقل دیده شود.
در پرسش دیگری در لزوم مبارزه با امپریالیسم، ایمان در پاسخ اذعان کرد که باید همیشه این موضع ضدامپریالیستی حفظ شود؛ نه تنها در مبارزه با استعمار خارجی بلکه استعمار داخلی. حکومت فعلی ایران را از درون استعمار کرده، منابع خوزستان را استخراج میکند و کمترین حقوقی برای مردم آن قائل نیست. در پرسش دیگری در رابطه با اهمیت نماد در انقلابِ حال حاضر ایران ایمان پاسخ داد که نمادها بسیار تاثیرگذار هستند؛ به عنوان مثال زن بودن و کرد بودن به عنوان نماد اقلیتها در ایران شاید شروعکننده بود، اما این همه داستان نیست. چون فراگیری این جنبش به معنای این بود که این نظام دیگر بازنمای هیچ یک از ما نیست؛ از اقلیت تا اکثریت. در آخر در پاسخ به سوالِ چرا نه به اتحاد اپوزیسیونی؟ ایمان توضیح داد که هرکدام از ما با تاریخ مبارزه و سرکوبی که تجربه کردهایم تخیل و میلهای سیاسی متفاوتی برای آینده ایران داریم. و نمیتوان همه این صداها را زیر یک علم جمع کرد. چون در این صورت منجر به باز تکرار سلسله مراتب قدرت خواهد شد. این ناهمگونی با یک منطقِ اجماع ممکن نیست. کسانی به طور حتم از این زنجیره همارزی حذف میشوند که همانانی هستند که در حال حاضر مورد تبعیض بودند. تفاوت ها باید وجود داشته باشند و باید یاد بگیریم که همدیگر را به رسمیت بشناسیم. دموکراسیها از دل اختلاف به وجود میآیند.