Session 4: An Ethical Compass

سخنران: شکوفه سخی (پژوهشگر)

۲۲ ژانویه ۲۰۲۳

موضوع مورد بحث: قطب‌نمایی برای یک وجدان اجتماعی

Abstract

We heard from the people protesting in Iran that what they were making was a revolution, and not just a protest against one thing or another. Some have called it a feminist revolution. Some talk about women’s leadership. Like a fire in a haystack the saying, “woman, life, freedom” caught the imagination of not only every sector from all corners of Iran, but of the world. Why?  While locating the origin of the saying “women, life, freedom” in the lived experience of people living under the Islamic state of Iran, I am going to show that this is not just a slogan but an ethical compass for Iran and the world, and hence our responsibility to protect it against its instrumentalization and reduction to a mere slogan.

گزارش جلسه

شکوفه سخی محقق حوزه فرااخلاق اخلاق هنجاری و فلسفه‌ی سیاسی و اجتماعی در دانشگاه یورک است. او در سن ۱۸ سالگی به مدت ۸ سال به جرم فعالیت سیاسی در زندان بود و بخشی از گفته‌هایش نیز مرتبط با حبس انفرادی و تجربیات مربوط به آن است. او در صحبت‌هایش، درباره‌ی ماهیت فراخوان زن زندگی آزادی می‌گوید و آن را نه یک شعار که ندا می‌نامد. زیرا که در اینجا زن نماینده ی تمام گروه‌هایی است که «دیگری» شده اند و خواستار نوع جدیدی از زندگی هستند که در آن بتوانند خود «دیگری» شده شان را زندگی کنند.

شکوفه سخی در پاسخ به سوالات به تفاوت شعار نان کار آزادی و ندای زن زندگی آزادی اشاره می‌کند و آن را بذری می‌داند که نوع دیگری از بودن را نه تنها برای ایران بلکه برای دنیا دارد. بذری که رابطه ی بین «دیگری» شده ها و «دیگری» نشدگان است؛ تمام تقسیم کار و ارتباط انسان با طبیعت و رابطه ی استثماری و استعماری را  بر هم می‌زند. او در «زن»، «دیگری» نهفته شده را یادآور می‌شود که نمایان‌گر تمام گروه‌های حذف شده و به حاشیه رانده شده است که هم تواند بهایی، بی خدا، یا «معلول»، بلوچ، کورد، و یا کوییر باشد. او می‌گوید این تجربه‌ی «دیگری» بودن و منع از زیست با هویت خود در زن به عنوان اقلیتِ «دیگری»شده تجلی یافته است.  

 وی دلیلِ خواسته‌های پیشروی مردم داخل ایران، در مقابل درکِ ارتجاعی بسیاری از مهاجرینِ خارج از ایران را تحولات روزانه‌ی مردم در پی زیستن در میانه‌ی انقلاب می‌داند و تاکید می‌کند که در فضای حاضر باید بتوانیم به جای واکنش‌های عجولانه در بحث‌ها فعالانه شرکت کنیم و از این طریق عمیق تر شویم تا خواسته های افراد، به حاشیه رانده نشوند. از نظر شکوفه سخی انقلاب ۵۷ و این انقلاب بسیار متفاوت هستند. نسل در نسل ما به بلوغ رسیده ایم. او در مقایسه‌ی انقلاب ۵۷ به نگاه ساده انگارانه ی انقلابیون و تن دادنشان به همبستگی و اولویت وحدت بر کثرت اشاره می‌کند و می‌گوید مردمی که در حال مقابله با ابزار و سوژگی در برابر شاه و در تلاش برای باز پس گیری عاملیت خود بودند توسط جمهوری اسلامی ساقط شدند. حال آنکه در انقلاب حالِ حاضر، ایده‌ی مخالفت و نقدِ بسیار وجود دارد و از همین رو محتوای انقلاب کنونی، بسیار متفاوت و متفکرانه‌تر است. او تمامیت عرضی را به عنوان واکنشی از طرف دولت در مقابل فدرالیسم، حق تعیین سرنوشت، و وجودِ ملیت‌های غیرفارس به عنوان ملیت خود، می‌داند چنان‌که حضور ملیت‌های «دیگر» به عنوان ملیت خود به معنای تجزیه طلبی است. او این تفکر را از سمت مرکز و در خدمت دولت مرکزی می‌داند که با «دیگری کردن» و زیر کنترل قرار دادن و به حاشیه راندن ملیت‌های دیگر قدرت گرفته است. او در ادامه می‌گوید کوچک شدن ایران در دوران قاجار و مقایسه‌ی وسعت کشور در زمان هخامنشیان، ما را در فضایی قرار می‌دهد که خود را با قلمرویمان و ابزارهای قدرت تعریف کنیم و می‌تواند ما را تبدیل به نیروی ابزاری برای حفظ سیستم مرکزگرا کند. چنین سیستمی، میهن را یک ساختار یک ملتی می داند و آن را به ابزاری تبدیل می‌کند که رابطه‌یمان با دیگری را واکنشی به تحقیرشدگی و غرورِ ناشی از وسعت میهن تعریف کنیم.

 در آخر با اشاره به جنبش‌های از ۸۸ تا کنون، ریشه‌ی انقلاب حاضر را نه در ۱۴۰۱ که در تمام سالهای سرکوبی می‌داند که بسیاری از آن در زمان محمدرضا پهلوی وجود داشت. او ۸۸ را بازپس گیری خیابان توسط مردم و بی‌اعتبار کردن ولایت فقیه، و ۱۴۰۱ را پیوستن تمام گروه‌ها و موجودات و حتی طبیعت سرکوب ‌شده و «دیگری» شده می‌داند. و در نهایت، تمرکز بر وحدت‌گرایی به جای کثرت‌گرایی را عامل سقوط انقلاب و جایگزین کردن آن با سرنگونی می‌داند که هیچ تغییری در بطن جامعه را تضمین نمی‌کند.