Session 15: The Veiled Class Alignment Behind “Territorial Integrity”: Production of National Space through Persian Language and Internal Colonialism
Guest Speaker: Aidin Torkameh (Ph.D. candidate in Environmental Studies, York University)
FEBRUARY 26th, 2023
چکیده
کنارِ هم گذاشتنِ جمهوری اسلامی، طرفداران پهلوی، و چپهای محور مقاومت در نگاه اول احتمالن عجیب به نظر برسد. این سه دستهی ارتجاعی بیتردید تفاوتهایی دارند. من اما میخواهم به برخی از شباهتهای بنیادیشان بپردازم که ریشه در همسوییِ طبقاتیِ پنهانِ آنها دارد. فهم این شباهتها در پروراندنِ یک استراتژی انقلابی موثر خواهد بود. نشان خواهم داد که این سه دسته همگی مدافعانِ نظمِ طبقاتی موجود هستند. آنها، هر یک به نحوی، تصویر خود را در «مرد میهن آبادی» بازمییابند و با آن همذاتپنداری میکنند. «مرد میهن آبادی» که ترکیب فشرده و نمادینِ مردسالاری/ناموسپرستی، میهنپرستی/ناسیونالیسم، و توسعهگرایی/دولتمحوری را بازتاب میدهد، چکیدهی آن چیزی است که «منطقِ دولتِ ملی» مینامم. این منطق، بر برداشت خاصی از «فضا» (space) مبتنی است که در شکلِ قلمروی ملی (national territory) تجسم یافته است: قلمروی ملی، تجسم فیزیکیِ فضای انتزاعی (abstract) همچون فضایی کراندار (bounded)، دوگانهانگار (dualist) و بیرونگذار است؛ فضایی که با نام فضای مطلق (absolute) دکارتی نیز شناخته میشود.
قلمروی ملی، و ایدئولوژی همبستهاش؛ ناسیونالیسم یا تمامیت ارضی، در واقع ضربهگیرِ طبقات مسلط هستند. به بیان دیگر، هر گاه با خیزش استعمارشدگان و استثمارشدگان، شرایط انقلابی میشود، مدافعان نظم موجود در ائتلافی نانوشته دست به کار میشوند تا اتحادهای انقلابی نوظهور را در قالب راهکاری «ملی» جهت بدهند تا منافع طبقات مسلط که عمیقن وابسته به شکل کنونی سازماندهی فضا است دستنخورده باقی بماند. ملیگرایی به این ترتیب ضامن سلطه یا هژمونیِ طبقات مسلط است. تولید و حفظ قلمروی ملی اما با استعمار داخلی همبسته است. دولت ملی پیوسته میکوشد تا از مجرای استعمار داخلی و آنچه سوریهایسازیِ فضا مینامم «تمامیت ارضی»اش را حفظ کند. تولید فضای استعماری شرطِ امکان و بازتولیدِ قلمروی ملی است. به این ترتیب، مستعمرههای داخلی، جزء لاینفک و برسازندهی قلمروی ملی هستند. فضای ملی فضای تولید سلسلهمراتبیِ مراکز-حاشیهها است. به اتکای استعمارِ طبیعت،زمین، انرژی، و استثمار نیروی کارِ مستعمرهها است که چیزی به نام دولت ملی میتواند وجود داشته باشد.
ایرانگرایی یا ایرانیسم اینجا نقشی کلیدی در تسهیل استعمار داخلی و متعاقبن حفظ منافع طبقات مسلط بازی میکند. استناد به ایران «همچون ملتی خیالی» به سان پدیدهای یکدست، همگن و یکپارچه، نقشی اساسی در تداوم نظم طبقاتیِ موجود دارد. ایرانگرایی به این ترتیب راهکاری «ملی» را پیش روی مللِ مستعمره (یا آنچه در گفتمان جریان غالب اقلیتهای قومی نامیده میشود) و دیگر بدنهای سرکوبشده از جمله استثمارشوندگان قرار میدهد. ایرانگرایی که با لعابی از «توسعهگرایی» و «پیشرفت» – «مرد میهن آبادی» – آذین میشود بخشی از مردمان تحت ستم را به خود جذب میکند. این روند، که این روزها با وضوح بیشتری هم در جریان است، مانعی اساسی بر سر راه پرورش استراتژیهای انقلابیِ رهاییبخش به شمار میرود. از همین رو ضرورت دارد که نیروهای مترقی بیش از پیش و با قدرتی بسیار بیشتر آن را افشا کنند و به چالش بکشند. یکی از راهکارهای موثر برای این منظور، نقد ایرانگرایی و تاریخنگاریِ ایرانیستی است چرا که این تاریخنگاری و به طور کلی، شکل دولتیِ تولید دانش، به ویژه ظرف صد سال گذشته، تاثیری تعیینکننده در شکلدادن به ذهنیت «ایرانیها» و اساسن برساختنِ «ایرانیها» همچون ملتی واحد داشته است. این شکلِ دولتیِ تولید دانش با زدودن یا ادغام تحمیلی تاریخها و فرهنگهای غیرفارس پیش رفته است: فرایندی بیگانهساز که نقشی کلیدی در تولید بدنهای ترسخورده، دستآموز و اهلیشده بازی کرده است.
توضیح میدهم که تاریخنگاری ایرانیستی به اتکای ترکیبی از فارسیسم و شیعیسم (یا آنچه فارشیعیسم مینامم) عملیاتی شده است. فارشیعیسم چکیدهی منطق جنسیتزده، استعماری، و نژادپرستانهای است که ایران همچون دولت ملی حول آن تعریف شده و شکل گرفته است. نشان میدهم که قلمروی ملی با فضای خانواده همبسته است. به بیان دیگر، پدرسالاری و ناموسپرستی مقیاسمند هستند. آنها در مقیاسهای مختلف، از خانه تا قلمروی ملی (کشور) تکثیر میشوند و همدیگر را پشتیبانی میکنند. فضای خانواده شکلِ سلولی فضای ملی است. وجود این دو برای یکدیگر ضروری است. این دو فضا تجسم منطقی واحد در دو مقیاس متفاوت هستند. فقط با دگرگونکردنِ خانوادهی هستهای پدرسالار و ناموسمحور است که میتوان یک فضای ملی غیراستعماری را تصور کرد و برعکس. از همین رو دگرگونکردن شکل فضای خانواده و شکل فضای ملی – که هر دو بر مبنای برداشت انتزاعی و مالکیتمحور از فضا تعریف میشوند – درهمتنیدهاند. نمیتوان یکی را بدون دیگری تغییر داد.
همچنان که میدانیم جمهوری اسلامی بیش و پیش از هر چیز با سرکوب سیستماتیکبدن زنان (و به طور کلی، بدنهای متفاوت) یا به بیان دقیقتر با گرایش به تولید و بازتولید بدنهای رام و دستآموز تعریف میشود. شیعیسم و ولایتمداری (پدرمآبی) بیتردید اینجا نقشی بنیادی دارند. اما این حکشدنِ شیعیسم و ولایتمداری در قالب شکل دولت ملی و از مجرای زبان فارسی است که بستر گستردهترِ سلطه و سرکوب را پیش چشم ما میآورد. فضای خانوادهی هستهای، محملی اساسی برای درساژ یا تولید بدنهای رام و اهلیشده است. هژمونیِ دولتِ ملی بدون شکل خانوادهی هستهای امکان بقا ندارد. در این نشست میکوشم با تمرکز بر اثر درخشان مصطفا وزیری (ایران همچون ملتی خیالی) و به اتکای نظریههای انتقادی ژیلیان رز (جغرافیدان فمینیست)، آنری لوفور، آنتونیو گرامشی، و نیکوس پولانتزاس، مسائل مطرحشده در این چکیده را کمی باز کنم.
Speaker’s Biography
Aidin Torkameh is currently a Ph.D. candidate in Environmental Studies at York University, Canada. Over the past ten years, he has translated Henri Lefebvre’s Dialectical Materialism, Rhythmanalysis, and The Survival of Capitalism; Mark Gotdiener’s The Social Production of Urban Space; and Andrzej Zieleniec’s Space and Social Theory into Persian. Employing Lefebvre’s ‘the production of space’ and Gramsci’s ‘spatial historicism’, Aidin’s dissertation examines the formation and transformation of Iranian state (since the 19th century) through a spatial lens. Aidin is also the founder (2016) of Space & Dialectics; the first (online) journal on critical urban theory and human geography in Persian (www.dialecticalspace.com).
Links to the literature mentioned in this meeting
The Production of Space by Henri Lefebvre
The Birth of Territory by Stuart Elden
Iran as Imagined Nation: The Construction of National Identity by Mostafa Vaziri
Iran in Motion: Mobility, Space, and the Trans-Iranian Railway by Mikiya Koyagi
Colonising Egypt by Timothy Mitchell