جلسه ۳۲: واقعگرایی بدنمند و استعارههای قدرت
چکیده:
در دیدگاه واقعگرایی بدنمند، انسان خود را موجودی یکپارچه و مستقل از جهانِ خارج فرض میکند؛ این ساختار وجودی پیامد آن است که پوستِ بدن خود را مرزی میان خود و جهان خارج میدانیم. ما خود و اشیاء را با ساختاری جهتمند درک میکنیم که عملکردِ ما را در ارتباط با محیط پیرامون شکل میدهند. همچنین ابعادی از تجربه در کارند که تعامل فیزیکی و فرهنگیِ ما با محیط و دیگر انسانها بر اساس آنها شکل گرفته است. بر اساسِ این دیدگاه هیچ امری عینی و انضمامی قلمداد نمیشود. از این رو بر خلاف نگرش ابژکتیویستها در «مساله تعریف مفاهیم و مقولات» که آنها را بر حسب نظریهي مجموعهها تبیین میکنند، از منظر فلسفهی مبتنی بر علومِ شناختی مقولهبندی در درجهی اول ابزاری برای شناخت جهان و گشتالتی برساخته از ویژگیهایی است که به طور طبیعی ما از آنها برای فهم پدیدهها استفاده میکنیم.
این گشتالتهای تجربی دستکم واجد جنبههایِ ادراک حسی، کنشهای حرکتی، جزیی از یک کل بودن، عملکردی و معطوف به هدفی خاص هستند. همچنین در روند شکلگیری «شناخت» بخش عمدهای از سامانه مفهومی انسان که به شکل استعاری شکل میگیرد، تحت تاثیر عوامل فرهنگی است؛ حتی آنچه تجربهی جسمانی بلاواسطه و مستقیم انسان به مثابه موجودی زیستی نامیده میشود، در بافتاری از پیشفرضهای فرهنگی فهمیده میشود؛ به تعبیری رساتر، تمام تجربههای آدمی فرهنگی محسوب میشوند.
یکی از این ویژگیهای تعاملی نیز قدرت است که همواره در تاریخ اندیشه در چیستی و چگونگی آن نظریهپردازی شده است. ما قدرت را نیز مثل تمام مفاهیم انتزاعی دیگر از رهگذر همین فهم استعاری بر اساس واقعیت بدنمند میفهمیم. ناخودآگاه شناختی ما نقشی اساسی در ساخت و پرداخت عمل/اکت اجتماعی ما دارد و برای تحلیلگران از اساس مهم است تا بدانند در ساختار اجتماعی به چه کیفیتی قدرت را باید تحلیل کرد.
متن پیشنهادی برای مطالعه پیش از جلسه:
معرفی سخنران:
وفا مهرآیین دارای مدرک کارشناسی ارشد فلسفه اخلاق است و هم اکنون به عنوان پژوهشگر مستقل در گروه زبانشناسی دانشگاه [VUB] مشغول فعالیت است.